-
ز گمرهان ِطریقت مپرس راه کجاست( محمّد قهرمان)
چهارشنبه 21 فروردین 1398 20:21
دلیل ِراهروان ** ز گمرهان ِطریقت مپرس راه کجاست شبِ سیاه چه داند چراغ ِماه کجاست اگر به چاه درافتم ، نه جای ِسرزنش است کسی نگفت به من ، ره کجا و چاه کجاست به سوکِ عمر ِسبکرو که می رود از دست مجال ِآنکه کنم رختِ خود سیاه کجاست ز بس ربودهٔ حیرانی ام ، نمی دانم به سوی ِکیست مرا چشم ، یا نگاه کجاست کنون که در کفِ باد است...
-
زدوده است سیاهی گذشتِ عمر ز مویم(محمّد قهرمان )
چهارشنبه 21 فروردین 1398 20:17
گذشتِ عمر ** زدوده است سیاهی گذشتِ عمر ز مویم صفای آینه برهم خورَد ز دیدن ِرویم چوبرگِ زرد ، رهایی ز چنگِ مرگ ندارم نه سبزه ام که شوم خشک و دربهار برویم نداشت ناله فروخوردنم نتیجۀ دیگر جزآنکه بغض شد و تنگترفشرد گلویم ز اختیاربرون است دل به عشق سپردن وگرنه آبِ جوانی گذشته است ز جویم دلم ملول ز کفراست و ناامید ز ایمان ز...
-
ای دلت آیینه ی ِروشن،دشمن ِجان ِسیاهی باش(محمّد قهرمان)
چهارشنبه 21 فروردین 1398 20:13
ای دلت آیینه ی ِروشن ** ای دلت آیینه ی ِروشن،دشمن ِجان ِسیاهی باش خانمان سوز ِشبِ تاریک،چون فروغ ِصبحگاهی باش گرکه ازجان مایه نگذاری بهریاران،چیست سودِ تو؟ پیش ِپایی تا کنی روشن،شمعْ سان درعمرْکاهی باش جنبشی جوشی خروشی کن،تا نشان ِزندگی باشد ای شده پابند چون مرداب،جوی ِخردی باش و راهی باش درمحیطی کزحبابِ خود،می دهد...
-
پایم شکسته نیست ،ولی راه بسته است(محمّد قهرمان)
چهارشنبه 21 فروردین 1398 20:09
مومیائی ِلطف پایم شکسته نیست ،ولی راه بسته است روزی دهند راه ، که پایم شکسته است زان پیشترکه غم برسد ، فکر ِچاره کن در نیمه های ِشب ، در ِمیخانه بسته است ای شبنم ِسرشک ، ز افتادنت به خاک گردِ غمی به خاطر ِآن گل نشسته است ازشوره زار ِعمر ، جوانی چوباد رفت پنداشتی که آهوی ِازبند جسته است دربرگِ سبز ، چند گریزم چوبرگِ...
-
به خنده آن لبِ گلفام را تماشاکن(محمّد قهرمان)
چهارشنبه 21 فروردین 1398 20:06
آفتابِ لبِ بام ** به خنده آن لبِ گلفام را تماشاکن ز می،شکفتگی ِجام را تماشاکن ز لعل ِاو هوس ِبوسه می کنم بسیار چه ساده ام،طمع ِخام را تماشاکن گذشتِ عمرْبه من با اشاره می گوید که آفتابِ لبِ بام را تماشاکن خزانِ عمرْ زمویِ سرم سیاهی برد بیا شکوفة بادام را تماشا کن ز شب مترس،که دیگرسحرشده نزدیک دمیدنش ز دلِ شام را تماشا...
-
ساقی ِکارساز ِمن ، مستِ شراب کن مرا (محمد قهرمان)
چهارشنبه 21 فروردین 1398 19:57
خانه خراب ساقی ِکارساز ِمن ، مستِ شراب کن مرا نیست امیدِ عافیت ، خیز و خراب کن مرا عالم ِخاک می کند شیشۀ عمر را تهی ماهی ِنیمه مرده ام ، زنده به آب کن مرا آب صفت به بوی ِمی در رگِ تاک می دوم شیرۀ جان ِمن بکش ، بادۀ ناب کن مرا باز نمی کنم نظر تا نشوم تهی ز خود همرهِ موج ِمی ببر ، چشم ِحباب کن مرا نیست اگرکه چون زمان ،...
-
ازخاطرعزیزان ، گردون سترد مارا(محمّد قهرمان)
چهارشنبه 21 فروردین 1398 19:54
ازخاطرعزیزان ، گردون سترد مارا هرکس به یادِ مابود ، ازیاد برد مارا خوبان گنه ندارند ، گریادِ ما نکردند چون شعر ِبد ، به خاطر ، نتوان سپرد مارا بااصل ِکهنۀ خویش ، دلبستگی نداریم آسان توان شکستن ، چون شاخ ِترد مارا ما برگهای زردیم ، افتاده برسر ِهم درقتلگاهِ پاییز ، نتوان شمرد مارا سرجوش ِعمر ِخودرا ، چون گل به باد...
-
ای دوست ، دل از سنگِ خاره کن(محمّد قهرمان )
دوشنبه 19 فروردین 1398 15:16
نفسم را شماره کن ** ای دوست ، دل از سنگِ خاره کن پَرپَرزدنم را نظاره کن باتو ، نفسی هم غنیمت است بنشین ، نفسم را شماره کن بردت سخن ِدشمنان ز راه گفتند که از من کناره کن ماهی شو و در شام ِمن بتاب رحمی به من ِبی ستاره کن دیدار ِتو درمان ِدردهاست صد درد به یک جلوه چاره کن یک بار ِدگر سوی ِمن ببین مستم ز نگاهی دوباره کن...
-
گاه پرسم ز خود چرا با عشق، طی نشد دوره ی جوانی من(محمد قهرمان)
دوشنبه 19 فروردین 1398 15:10
گاه پرسم ز خود چرا با عشق ** گاه پرسم ز خود چرا با عشق، طی نشد دوره ی جوانی من از چه این سیل در سر پیری، زیر و رو کرد زندگانی من گر چه دادم ز چشم خود آبش، نخل قدت به بر نمی آید می گزم پشت دست و می گویم ،چه ثمر داشت باغبانی من؟! گاه باشد که پیش تو از شرم، می کنم وا دهان و می بندم لب من بی کلام می جنبد، عین ماهی ست بی...
-
زپاافتـــادگان را کس نبــــــاشد دستگیر اینجا(محمد قهرمان)
دوشنبه 19 فروردین 1398 14:57
صدبیابان تشنه لب ** زپاافتـــادگان را کس نبــــــاشد دستگیر اینجا گزیری نیست عاجز را ز مرگ ناگزیر اینجا چوکارت بگذردازکــار ، می پرسند ازحالت رسد فریـــــادرس برسرترا بسیار دیر اینجا ز بس خم شد قـــــدِ ما زیربارمحنت دوران جوانی رابه سرنـــابرده ، گردیدیم پیر اینجا بدان سان دایگان رامهربانی رفت از خاطر که می نوشند...
-
بگــــذارکه ســربرســر دوش توگذارم(محمّد قهرمان)
سهشنبه 13 فروردین 1398 02:21
مشتاق ِبهار ** بگــــذارکه ســربرســر دوش توگذارم تا چشم کُنــــد کـــار، بـــرای تو ببارم چون ابر ِسفرکرده به دریا و در ودشت می آیــــــم و جزاشک ، رهاورد ندارم خون می خورم ازدرد ونپرسی به چه حالم جان می کنم ازهجرونگویی به چه کارم بــا نــــامه و پیغام که بی سود و ثمربود گفتـــــم که تــــرا برســــر ِانصاف بیارم...
-
هرچند که دود ازدل ِمیخانه بلند است(محمّد قهرمان)
سهشنبه 13 فروردین 1398 02:19
نالۀ مستانه هرچند که دود ازدل ِمیخانه بلند است دستم به طلبکاری ِپیــــمانه بلند است باآنکه ز دیوار و درش کفـــر تراود گلبانگِ مسلمانی ازین خانه بلند است ما شـــــیفتۀ شوکت ِدیرینۀ خویشــیم امروز اگـــر رایتِ بیگانه بلند است آزار ز دیـــــــوانه درین شهرندیدم فریادِ من از مردم ِفرزانه بلند است دادند سرخویش و نشد...
-
از بی خبری ، خانۀ خود را نشناسم(محمّد قهرمان)
سهشنبه 13 فروردین 1398 02:17
چون حلقۀ زنجیر ** از بی خبری ، خانۀ خود را نشناسم مرغم که به شب لانۀ خود را نشناسم بیرون روم ازخانه و در راه شوم گم مانــندِ نــــگه ، خانۀ خود را نشناسم چون مرغ گرفتارکه روزی خور دام است دل مـی خورم و دانۀ خود را نشناسم نوری که به دل تافته ازتابِ رخ کیست؟ روشـــــنـــگر ِویرانۀ خود را نشناسم چون شمع درین بزم به هرسو...
-
چو رنگِ روزمی پرد ، چو شب کبود می شود(محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 18:23
بنفشه نیستم ** چو رنگِ روزمی پرد ، چو شب کبود می شود دوباره دل اسیر ِغم ، چنان که بود می شود بنفشه نیستم ، ولی ز دست و پنجۀ ستم ز بس تپانچه می خورم رخم کبود می شود نسب زجمع ِخاکیان به گِردباد می برم که پشتِ سرفرازی ام خمیده زود می شود دو چشم ِپُرخمار ِاو چو بگذرد ز خاطرم خیال ِخواب در نظر چه بی نمود می شود در انتظار...
-
مردم به چشم ِکم مرا بینند و درهم نیستم(محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 18:12
چون عکس در آیینه ** مردم به چشم ِکم مرا بینند و درهم نیستم کز دولتِ افتادگی ، ازهیچ کس کم نیستم گردن فرازی می کنم چون سرو از آزادگی افتاده چون تاکم ، ولی باگردن ِخم نیستم سهم ِسبکروحان اگر دربستر ِگل مردن است من هم درین بستانسرا ، کمتر ز شبنم نیستم کُنج ِفراموشی مرا از یادِ مردم برده است عالم نپردازد به من ، من اهل...
-
از بر و دوش تو یک شب بسترم رنگین نشد( محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 18:09
حنای ِعید ** از بر و دوش تو یک شب بسترم رنگین نشد دست من هـــرگز تو را در زیرسربالین نشد بی تو چندان مانده ام محروم از رنگِ نشاط کز حنــــای عیـــد هم سرپنجه ام رنگین نشد در سیــاهی صبح و شام عمرمن آمد به سر وز چــراغان جمــالت کلبــــــه ام آذین نشد گــرچــه رنج باغبــانی بــــرده بودم سالها چشم من از شرم درباغ رخت...
-
قدمی رنجه کن ز لطف ، تب و تابم نظاره کن( محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 18:06
مرگِ باغ قدمی رنجه کن ز لطف ، تب و تابم نظاره کن نفسی بــرســـرم بمــــــان ، نفسم را شماره کن گل خوش آب ورنگِ من،زخزان بی خبرمباش تن بیمـــــــارمــــن ببین ، رخ زردم نظاره کن دل آتش گرفتــــه را ، چــه گـــذاری درانتظار به تمـــاشای شهر ِدود ، سفــری با شراره کن شب هجران به مـــاهتاب نکنم چشم ِخود سیاه ز فـــروغ...
-
گل زین خطا که پیش رخ او دمیده است( محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 18:04
محنتِ زنگار گل زین خطا که پیش رخ او دمیده است بسیـــارپشتِ دستِ نــــدامت گزیده است کـــــرده ست لاله پیش لبش درپیاله می امّا به جـــــای باده خجالت کشیده است اشکم فتـــــــــاده است به دامان پاک او چون شبنمی که برورق گل چکیده است چون تارسبحه، رشته ی پیوندِ صد دلیم هرکس به مارسید،به صد دل رسیده است هردم اگرچه ناله ی...
-
تا به تو راه برده ام،ازتب وتاب رسته ام(محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 18:01
تا به تو راه برده ام ** تا به تو راه برده ام،ازتب وتاب رسته ام دستِ دعا بریده ام،پای ِطلب شکسته ام روح و روان ِمن تویی،راحتِ جان ِمن تویی ای گل ِباغ ِآرزو،درتو امیـــد بسته ام طوطی ِسبزپوش ِمن،آفتِ عقل و هوش ِمن با دل ِتنگْ پیش ِتو،خنده زنان چو پسته ام دام و کمند بازچین،رشته و بند پاره کن رام ِتوام اگرچه من صیدِِ ز...
-
درخمارافتاده ام ساقی ، مرا امداد کن(محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 17:57
هر چه باداباد ** درخمارافتاده ام ساقی ، مرا امداد کن ابرِ رحمت چون شدی ، ازتشنه کامان یاد کن ازپیِ آبادیِ ما ،گِل اگر گیری در آب ازهمه ویرانترم ، اوّل مرا آباد کن سهل درچشمت نماید نام برکردن به عشق گرتوانی ، کار را شیرین تر ازفرهاد کن تاگرفتارِ خودی ، یک موی تو آزاد نیست گردن ِخودرا زطوقِ بندگی آزاد کن آسمان را ناله ی...
-
آواز ِپای ِپائیز ، هشیار کردمارا(محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 17:53
آواز ِپایِ پائیز . ** آواز ِپای ِپائیز ، هشیار کردمارا برگی که ازگل افتاد ، بیدار کردمارا نرم و سبکتر ازآه ، دلتنگی از درآمد وزآن ملال ِبی رنگ ، سرشار کرد مارا برگی که رفت برباد ، وان گل که ریخت برخاک زین عمر ِبی سرانجام ، بیزار کرد مارا یکچندسرکشیدیم چون گردباد ، امّا پیری رسید و چون خاک هموار کرد مارا گفتند برکشد...
-
همچو نسیمِ خوش خبر ، مژدهٔ یار می دهم( محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 17:40
بویِ بهار همچو نسیمِ خوش خبر ، مژدهٔ یار می دهم از چمنی گذشته ام ، بویِ بهار می دهم رفت جوانی ام ، ولی جوشِ هوس فزوده شد همچو درختِ آرزو ، پیرم و بار می دهم صحبتِ من نمی دهد غیر ِملالْ بهره ای گرچه شرابِ بی غشم ، رنجِ خمار می دهم خاطرِ نازکِ گلی رنجه نمی شود ز من سایه نشینِ گلبنم ، زحمتِ خار می دهم من به حصارِ زندگی ،...
-
درخون نشست غنچه که پائیز می رسد( محمّد قهرمان)
دوشنبه 12 فروردین 1398 17:39
طوطی ِسبز ِبهار ** درخون نشست غنچه که پائیز می رسد گل غنچه شد ، که دشمن ِخونریز می رسد از باغ و راغ ، طوطی ِسبز ِبهار رفت زاغ ِسیاه جامهٔ پائیز می رسد طاووس ِرنگْ رنگِ بهاران فکند پر کان خصم ِرنگهای ِدل انگیز می رسد از شاخه ها به خاک نشستند برگها از بس که تندباد ِ بلاخیز می رسد گر قفلْ واکنند ز درهای ِآسمان فریادِ گل...
-
آن شام ِتیره ام که چراغم ربوده اند(محمّد قهرمان )
دوشنبه 12 فروردین 1398 17:36
بی ستاره ** آن شام ِتیره ام که چراغم ربوده اند گلهای ِ نودمیدۀ باغم ربوده اند درهر دوگام ، سنگی و چاهی ست درکمین ای خضر ، سبزشو که چراغم ربوده اند درخاک ، چنگ می زنم از تابِ تشنگی چون لاله صاف و دُردِ ایاغم ربوده اند راضی چرا به مرگ نباشم ز بی کسی؟ آن غم که می گرفت سراغم ، ربوده اند چون لالۀ فسرده و شمع ِ نشسته ام سوز...
-
یک سال اگــــرحسرتِ نوروز کشیدیم(محمّد قهرمان )
دوشنبه 12 فروردین 1398 17:30
بایادِ"امید" که گفت عیدآمد وما خانه ی خود را نتکاندیم ** یک سال اگــــرحسرتِ نوروز کشیدیم چنگی به دل ما نــزد این عید که دیدیم دیــــدیم بسی خنده ی بی رنگ به لبها یک خنـــــده ی برخاسته ازدل نشنیدیم ما گـــــوشه نشینان که رهِ کوچه ندانیم چـــون باد ازین خانه بدان خانه دویدیم یک بــــوسه نچیدیم ز رخسار نکویان...
-
در ملک بی نشانی راندیم کام خود را(محمد قهرمان )
یکشنبه 11 فروردین 1398 20:51
در ملک بی نشانی راندیم کام خود را تا اوج طاق نسیان بردیم نام خود را ما را به خوردن دل باشد مدار چون ماه بر خوان خویش خوردیم رزق تمام خود را لطف زبانی او کم شد چنانکه چندی ست نشنیده ام جوابی زان لب سلام خود را در عین تشنه کامی مستان چو ناز بینند بر سنگ بی نیازی کوبند جام خود را تا چند باز ماند مانند چشم حسرت زین خاکدان...
-
مردم به چشم کم مرا بینند و در هم نیستم(محمد قهرمان)
یکشنبه 11 فروردین 1398 20:48
مردم به چشم کم مرا بینند و در هم نیستم کز دولت افتادگى از هیچ کس کم نیستم گردن فرازى مى کنم چون سرو از آزادگى افتاده چون تاکم ولى با گردن خم نیستم سهم سبکروحان اگر در بستر گل مردن است من هم درین بستانسرا کمتر ز شبنم نیستم کنجِ فراموشى مرا از یاد مردم برده است عالم نپردازد به من ، من اهل عالم نیستم یاد لب شیرین او فارغ...
-
ناامیــــد از درگهت چون آهِ بی تأثیر می آیم(محمد قهرمان)
یکشنبه 11 فروردین 1398 20:47
کوچه ی زنجیر ** ناامیــــد از درگهت چون آهِ بی تأثیر می آیم رفتــــه بودم شادمان ،آزرده و دلگیر می آیم حالم ازآشفتگی درخاطرت صورت نمی بندد از پریشانی به چشمت خوابِ بی تعبیرمی آیم آرزومنـــدم به دیدارت ، ولی فرمانبــرحکمم دورچون خواهی مراازخود ، به خدمت دیرمی آیم می روی دامن کشان ای شاخ گل چون ازکنارمن چند گامی در پی...
-
نشاط عید نخواهد برد برون ز خاطرماغم را ( محمد قهرمان)
یکشنبه 11 فروردین 1398 20:44
نشاط عید نخواهد برد برون ز خاطر ما غم را که زنده در دل ما دارند همیشه داغ محرم را غم و نشاط درین عالم به حکم عدل برابر بود نشاط را دگران بردند گذاشتند به ما غم را اگر به جامه ی رنگارنگ چو طفل چشم سیه کردیم به رنگ سرمه به ما بستند سیاه پوشی ماتم را چو گل به خنده اگر بودیم چو تندباد برآشفتند به زهرچشم کدر کردند صفای...
-
چه غم ز باد سحر شمع شعله ور شده را (محمد قهرمان)
یکشنبه 11 فروردین 1398 20:42
چه غم ز باد سحر شمع شعله ور شده را که مرگ راحت جان است جان به سر شده را روان چو آب بخوان از نگاه غم زدهام حکایت شب با درد و غم سحر شده را خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون ز دل چگونه کشم تیر کارگر شده را مگیر پردلی خویش را به جای سلاح به جنگ تیغ مبر سینه ی سپر شده را مبین به جلوه ی ظاهر که زود برچینند بساط...