شعر و ادب ایران زمین
تا شد وبال گردن دسته ی شکسته ی ما
افزود عقده ای چند بر کار بسته ی ما
از پا فتاده ی عشق رنج سفر نبیند
در منزل است دایم پای شکسته ی ما
گلگشت نوبهاران ارزانی حریفان
سیر چمن نیاید از بال خسته ی ما
گر بهتر از بهشت است آب و هوای غربت
سوی وطن زند بال از بند جسته ی ما
پیریم و هر رگ ما سودای عشق دارد
در حسرت شکار است دام گسسته ی ما
در عین ناتوانی آخر ز جای خیزد
از باد دامن دوست گرد نشسته ی ما
در پله ی محبت یکسان کجا برآید
عهد شکسته ی او پیمان بسته ی ما
سیر و سفر گران است بر ما که خواب سنگین
پیچیده همچو زنجیر بر پای خسته ی ما
محمد قهرمان
۲۹ / ۳ / ۵۹
تا شد وبال گردن دسته ی شکسته ی ما
*****
تا شد وبال گردن دسته ی شکسته ی ما
افزود عقده ای چند بر کار بسته ی ما
از پا فتاده ی عشق رنج سفر نبیند
در منزل است دایم پای شکسته ی ما
گلگشت نوبهاران ارزانی حریفان
سیر چمن نیاید از بال خسته ی ما
گر بهتر از بهشت است آب و هوای غربت
سوی وطن زند بال از بند جسته ی ما
پیریم و هر رگ ما سودای عشق دارد
در حسرت شکار است دام گسسته ی ما
در عین ناتوانی آخر ز جای خیزد
از باد دامن دوست گرد نشسته ی ما
در پله ی محبت یکسان کجا برآید
عهد شکسته ی او پیمان بسته ی ما
سیر و سفر گران است بر ما که خواب سنگین
پیچیده همچو زنجیر بر پای خسته ی ما
محمد قهرمان
۲۹ / ۳ / ۵۹