شعر و ادب ایران زمین
خانه خراب
ساقی ِکارساز ِمن ، مستِ شراب کن مرا
نیست امیدِ عافیت ، خیز و خراب کن مرا
عالم ِخاک می کند شیشۀ عمر را تهی
ماهی ِنیمه مرده ام ، زنده به آب کن مرا
آب صفت به بوی ِمی در رگِ تاک می دوم
شیرۀ جان ِمن بکش ، بادۀ ناب کن مرا
باز نمی کنم نظر تا نشوم تهی ز خود
همرهِ موج ِمی ببر ، چشم ِحباب کن مرا
نیست اگرکه چون زمان ، رحم ترا به زندگان
زندگی ِمرا ببین ، مرده حساب کن مرا
شب چو به ناز می نهی چشم ِکبود را به هم
در دل ِاین شبِ سیه ، گردش ِخواب کن مرا
نقش ِامید و بیم را یکسره شسته ام ز دل
خواه بخوان به مرحمت ، خواه جواب کن مرا
زنده به جان اگرمنم ، خانۀ تن چه می کنم؟
خانه خراب کن مرا ، خانه خراب کن مرا
محمد قهرمان
ازمجموعۀ حاصل ِعمر 1361/6/31