اشعار محمد قهرمان

اشعار محمد قهرمان

شعر و ادب ایران زمین
اشعار محمد قهرمان

اشعار محمد قهرمان

شعر و ادب ایران زمین

گفتگو با استاد محمد قهرمان

گفتگو با استاد محمد قهرمان ... برگرفته از وبلاگ سه شنبه شب ... م.ش
‏۳۰ اکتبر ۲۰۱۰‏، ساعت ‏۲:۲۰‏
گفتگو با استاد محمد قهرمان

محمدرضا خوشدل

به همراه دوستی عزیز به دیدار استاد می رویم. بس که چپ و راست مزاحم ایشان شده بودم، از رویش خجالت داشتم که دوباره باز مزاحمتی و خلاصه...مثل همه بزرگان خراسان و ایران، متواضع و افتاده ، محجوب و بزرگوار، ما را پذیرفت و مثل هر بار دیگر با سینی چای و شیرینی پذیرایمان شد. اگر چه اصلاً اهل مصاحبه و گفت و گو و این قبیل حرفها نبوده و نیست، ولی این بار سکوت را شکست و برایمان از خودش گفت. 

استاد ! خودتان را مختصراً معرفی بفرمایید. 

در سال 1308 در تربت حیدریه به دنیا آمدم و تحصیلاتم را تا سال سوم متوسطه خوانده بودم که خواهر بزرگم که واقعاً حق مادری به گردنم داشت مرا برای ادامه تحصیل به نزد خودش در تهران برد. سال پنجم علمی را در مشهد گذراندم که همان سال با دوست عزیز همه سالهای عمرم تا هنگام فوت آن نازنین "مرحوم مهدی اخوان ثالث" آشنا شدم. سال تحصیلی 27-1326 بود که با مرحوم اخوان در یک میز می نشستیم و جمعه ها با هم به انجمن ادبی می رفتیم و به شعر شعرای مطرح آن روزگار خراسان گوش می سپردیم. سال بعد به تهران رفتم و کلاس ششم ادبی ام را تمام کردم و در دانشکده حقوق به ادامه تحصیل پرداختم. پنج خواهر و برادر بودیم که همه شان خوش ذوق و صاحب قریحه بودند و شعر هم می سرودند؛ برادرم غلامحسین قهرمان، دکتر حسین قهرمان، خواهر بزرگم و خواهر دیگرم عشرت قهرمان.سال 38 با دختر عمویم ازدواج کردم که حاصل آن دو فرزند پسر است. از اول مهر 1339 تا نهم آذر 1340 دربانک عمران به کار مشغول شدم و پس از آن در سال 1340 به سمت کتابدار در دانشکده ادبیات مشغول و در سال 67 به تقاضای خودم بازنشسته شدم. از سال 67 تا کنون هم در منزل به کارهای ادبی مشغولم. 

از چه زمانی سرودن را آغاز کردید و به قول معروف، احساس کردید که قریحه شاعری دارید؟ 

من از کلاس سوم ابتدایی شعر می سرودم. در آن سالها بیشتر تک بیت می سرودم. مثلاًَ یکی، دو بیت از آن شعرها را که به خاطر دارم: تو گر می توانی که نیکی کنی .. بود بهتر از بد که با کس کنی .. و یا این بیت که در آن سن و سال بدک هم نشده است : بد مکن زانکه بد چو کارت بود ... گر پشیمان شوی ندارد سود ...گاهی هم به مناسبتهای مختلف شعر می سرودم، مراسم ترحیم مادربزرگم یا مناسبتی این چنین. 

شعر محلی را از چه زمانی شروع کردید و اگر مطلع اولین سر وده تان را به خاطر دارید  بفرمایید.

از سال 1324 که برای فوت مادربزرگم شعری به لهجه تربتی سرودم، این شیوه از سرودن را آزمودم و شروع کردم. مطلع آن این بود که: مسوزم و نمیپرسی که حال م چطووهبیا بیا که د ول ول دل از اتیش تووهاما علت اصلی که باعث شد این شیوه را جدی و مصمم دنبال کنم و در این راه تشویق شدم، با تأکید مرحوم ملک الشعرای بهار بود. سال 1328 یک غزل به لهجه تربتی سروده بودم و برای آن مرحوم خواندم که مورد تشویق قرار گرفتم و مرا ترغیب به ادامه آن شیوه کردند. حتی به خاطر دارم که وقتی ترکیب "ور سرمیه" را در ردیف شعرم یا مطلع آن به کار برده بودم و استاد شنیدند، با خودشان آن را تکرار کردند و از قرار در لهجه مشهدی هم که ایشان به آن لهجه اشعاری داشتند آن ترکیب وجود نداشت و با خودشان دو، سه مرتبه گفتند: با سرمیه، به سرمیه، ور سرمیه. سری جنباندند و مرا مورد تقدیر و تشویق قرار دادند. خلاصه از آن تاریخ تاکنون، اشعاری به لهجه تربتی سروده ام که مجموعه آنها در حال حاضر در حال چاپ است و زحمت تایپ آن را که به دلیل این که با زیر و زبر می باشد و حساسیت خاصی دارد، دوست بزرگوارم جناب مهندس جیحونی در اصفهان در انتشارات خودشان می کشند. اشعار حدود دو، سه هزار بیت است درقالبهای گوناگون که البته روی چند -سی.دی- خوانده ام که انشاالله... ضمیمه مجموعه اشعار خواهد شد.

استاد، جایگاه شعر محلی را چگونه ارزیابی می کنید؟

من همان دل نگرانی را که مرحوم ملک الشعرای بهار در خصوص گویشها و لهجه ها داشتند، دارم. ایشان بر این عقیده بودند که با رواج رادیو و وسایل ارتباط جمعی، بیم به فراموشی سپرده شدن این لهجه ها می رود.از سویی، چون من بر این عقیده ام که در متون کهن، واژه ها و لغات قدیمی زیاد است و با آوردن این واژگان در شعر، این لغات ماندگار می شود و اگر کسی بخواهد روی متن قدیمی ای کار کند، لغات کهن خراسانی برایش بیگانه نخواهد بود. از سویی، این لغات و تعبیرات و کنایات در واقع دارای اصالت خراسانی است و هنگامی که به شعر درآید، امکان ماندگاری آن و از بین نرفتنش به حداقل می رسد. از این جهت، گویش محلی و حفظ این گویشها اهمیت پیدا می کند. شما تصور کنید اگر در هر محلی برای خودش روی لهجه اش و ضرب المثلها و کنایاتش کار شود، در کل ایران چه دایرة المعارف غنی و خوبی از این خرده فرهنگها و لهجه ها به دست می آید و فراهم می شود. 

استاد با توجه به اینکه شما نزدیک به نیم قرن با یکی از بزرگترین شاعران نوپرداز معاصر یعنی "مرحوم مهدی اخوان ثالث" دوست و رفیق و محشور بودید، آیا در شیوه نو هم طبع آزمایی کرده اید یا نه؟ 

اتفاقاًَ مرحوم اخوان بسیار مرا به سرودن شعر نو تشویق می کرد و خیلی هم در این امر اصرار داشت. اشعاری هم در این شیوه سرودم اما، چیزی از آب درنیامد که چنگی به دل بزند. بین سالهای 1347 تا 49 اشعاری به شیوه نو سرودم، ولی راه به جایی نبردم. 


دوستی و رفاقتتان با مرحوم استاد صاحبکار از چه زمانی شروع شد؟ 


حدود سالهای 42-1341 بود که استاد صاحبکار در تربت حیدریه به کار در فرهنگ مشغول بودند و گویا برای گذراندن یک دوره کلاس یک ماهه به مشهد آمده و من هم بسیار علاقه مند به دیدار ایشان بودم. آن سالها ما دوشنبه ها در منزل مرحوم سرگرد نگارنده جلسه ادبی داشتیم و سه شنبه ها درمنزل خودمان. اما، برای این که آقای صاحبکار هم به منزل ما تشریف بیاورند، جلسه را به روز چهارشنبه که گمان کنم ایشان آن روز را می توانست بیاید، آوردیم و خلاصه باب آشنایی و رفاقت و ارادت از آن سالها باز شد که تا واپسین لحظات عمر آن عزیز سفرکرده ادامه داشت. 

با توجه به اینکه مرحوم استاد صاحبکار همشهری شما بودند، در زمینه ادبیات محلی ، اشعار ایشان را چگونه ارزیابی می کنید؟ 

مرحوم صاحبکار در زمینه شعر محلی بسیار کم کار بودند، به جز چند شعری که برای من سروده اند، دو، سه قطعه دیگر بیشتر نسروده اند، هر چند در این زمینه خوش ذوق و با استعداد بودند. 


چه شد که به فکر افتادید انجمن ادبی مستقلی در منزلتان راه بیندازید؟

جمعه ها در منزل مرحوم استاد فرخ انجمن ادبی بود که دوستان جمع می شدند و مراسم شعرخوانی بود. دوشنبه ها هم مرحوم سرگرد نگارنده که اصفهانی الاصل بودند، درمنزل خودشان انجمن ادبی نگارنده را اداره می کردند. من بعد از آنها با دوستان مشورت کردم که اگر یک انجمن ادبی در منزل ما تشکیل شود که حلقه دوستان، صمیمی تر و نزدیک تربه یکدیگر شود و برای همدیگر شعر بخوانیم بد نخواهد بود و با آقای حبیب بیگناه و آقای جعفر محدث و مرحوم احمد کمالپور و مرحوم غلامرضا قدسی و آقای باقرزاده و آقای محمد عظیمی و مرحوم صاحبکار این انجمن راه اندازی شد که به حمدا... تاکنون برقرار مانده و بهانه خوبی است تا دوستان هفته ای یک شب گرد هم جمع شویم و دیداری و شعر تازه ای و نقدی و خلاصه بحث و جدل ادبی ای 

محوراصلی بحثهای مطرح شده در "انجمن ادبی قهرمان" حول چه موضوعاتی می چرخد؟


آن اوایل که انجمن را تأسیس کردیم، بیشتر شعر خود اعضای انجمن برای یکدیگر قرائت می شد و مورد نقد و بررسی قرار می گرفت. گاهی هم قصیده ای از متقدمان می خواندیم و روی آن بحث می کردیم، تا سالهای 51-1350 که قرار شد اشعاری از صائب هم قرائت شود. پس از مدتی قرار براین شد که من ابیاتی را که بهتر بود گزینش کنم و برای جمع بخوانم که در همان سالها به پیشنهاد آقای دکتر خدیوجم، گزیده ای هم از اشعار صائب گرد آوردم که آن سالها ایشان آن گزیده را به انجمن فرانکلین که در آنجا مشغول به کار بودند، دادند و چند صفحه ای هم چاپ شد و بعد دیگر معلوم نشد چه شد و پیگیری هم صورت نگرفت. البته، در همان سالها انگیزه گردآوری اشعار مولانا صائب در ذهنم زده شد که بعد به همت دوست عزیزم آقای دکتر شفیعی کدکنی، نسخه منحصر به فردی از اشعار صائب برای دانشکده ادبیات مشهد خریداری شد  

علت عمده ای که به کار سترگ تصحیح اشعار صائب روی آوردید چه بود؟

البته در وهله نخست، عشق و علاقه درونی ای که به اشعار صائب داشتم و دارم و در وهله بعد، به دلیل همان علاقه، به هر کاری که در خصوص صائب انجام شده بود مراجعه می کردم، پر از غلط و اشکال بود و ناقص کار شده بود. لذا تصمیم گرفتم مجموعه اشعار این صیاد معنی و مضمون را تصحیح کنم. 

کارهای ارزنده و جاودانه ای از شما به بازار کتاب عرضه شده، اگر ممکن است اشاره ای به تصحیحاتی که تاکنون داشته اید به ترتیب توالی بفرمایید؟ 

دیوان صیدی تهرانی از شعرای درجه دو سبک هندی که سال 1364 چاپ شد اولین تصحیح ام بود. البته متعاقب آن در همان سال، اولین جلد صائب هم از چاپ درآمد و تا سال 1370 که ششمین جلدش روانه بازار شد. بعد از آن، دیوان کلیم همدانی را تصحیح کردم وبعد دیوان کامل حاج محمدجان قدسی وسپس ناظم هروی و دانش مشهدی را تصحیح نمودم. سپس منتخبی از اشعار صائب را با عنوان "مجموعه رنگین گل" گرد آوردم که مورد استقبال قرار گرفت و به چاپ هشتم هم رسید. به سفارش انتشارات " سمت" برگزیده اشعار صائب و دیگر شعرای معروف سبک هندی را گرد آوردم و سپس برگزیده دیگری با عنوان " برگزیده سخن سرایان شیوه هندی" را گرد آوردم. یک گزیده دیگری از کل شعرای سبک هندی هم با عنوان " صیادان معنی" و منتخب دیگری از اشعار صائب با عنوان "خلوت خیال" را که چاپ اصفهان است هم گرد آوردم. کار دیگری که انجام داده ام با عنوان "تجلیامام علی (ع) در شعر طغرای مشهدی" است که از شعرای هم عصر با صائب می باشد. مجموعه ای از گزیده دیوان طغرای مشهدی با عنوان" ارغوان زار شفق" را نیز گرد آوردم. تصحیح مجموعه اشعار سلیم تهرانی نیز به زودی چاپ خواهد شد. دیوان کامل اشعارم با عنوان " حاصل عمر" چاپ شده و مجموعه اشعار محلی ام به لهجه تربتی در اصفهان در انتشارات دوست عزیزم مهندس جیحونی در حال چاپ است که عنوانش " خدی خدای خودم" می باشد.استاد بر مجموعه های دیگری هم نظارت داشته اید و یا به صورت جدی همکاری کرده اید که...بله، مجموعه اشعار مرحوم احمد کمالپور در زمان حیاتشان با نظارت من چاپ شد. دیوان مرحوم قدسی را بنا به وصیتش تدوین کردم، با مرحوم صاحبکار در تصحیح " تذکره عرفات العاشقین و عرصات العارفین " همکاری داشتم و همچنین اشعار مرحوم یوسف ازغدی که به لهجه مشهدی است را در دست چاپ دارم. 

استاد، می دانم که این روزها به دلیل نزدیکی به نکوداشتی که برای جناب عالی در پیش است، سرتان شلوغ است و زیاد مزاحم اوقاتتان نمی شوم و آخرین سؤالم را مطرح می کنم. از شعرای کهن و معاصر، شعر کدام را بهتر و بیشتر می پسندید و در بین نوپردازان به کدام متمایلید؟ 

در بین شعرای کهن به حافظ و صائب و از معاصران به شعر خانم سیمین بهبهانی و مرحوم امیری فیروزکوهی و رهی معیری و از نوپردازان به اشعار مرحوم مهدی اخوان ثالث و دوست عزیزم جناب آقای دکتر شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج .