اشعار محمد قهرمان

اشعار محمد قهرمان

شعر و ادب ایران زمین
اشعار محمد قهرمان

اشعار محمد قهرمان

شعر و ادب ایران زمین

ازخاطرعزیزان ، گردون سترد مارا(محمّد قهرمان)


ازخاطرعزیزان ، گردون سترد مارا
هرکس به یادِ مابود ، ازیاد برد مارا

خوبان گنه ندارند ، گریادِ ما نکردند
چون شعر ِبد ، به خاطر ، نتوان سپرد مارا

بااصل ِکهنۀ خویش ، دلبستگی نداریم
آسان توان شکستن ، چون شاخ ِترد مارا

ما برگهای زردیم ، افتاده برسر ِهم
درقتلگاهِ پاییز ، نتوان شمرد مارا

سرجوش ِعمر ِخودرا ، چون گل به باد دادیم
درجام ِزندگانی ، مانده ست دُرد مارا

کودک مزاجی ِما ، کمترنشد زپیری
بازیچه می فریبد ، چون طفل ِخرد مارا

گردون چودایۀ پیر ، بی مهربود و بی شیر
شد زهرخردسالی ، زین سالخورد مارا

باقی نماند ازما ، جزمشتِ استخوانی
ازبس که رنج ِپیری ، درهم فشرد مارا

چون شاخه های سرسبز ، ازسرد مهری ِدهر
آبی که خورده بودیم ، در رگ فسرد مارا

خون ِشهیدِ عشقیم ، برخاکِ ره چکیده
پامال اگرتوان کرد ، نتوان سترد مارا

ما قطره های اشکیم ، برچهرۀ یتیمان
چون دانه های باران ، نتوان شمرد مارا

بااین دغل حریفان ، بازی به دستخون است
وز نقش ِکم نمانده ست ، امّیدِ برد مارا

گوجان خستۀ ما ، بایک نفس برآید
اکنون که آتش ِعشق ، درسینه مرد مارا

چون سایه درسفرها ، پابندِ دیگرانیم
هرکس به راه افتاد ، باخویش برد مارا


محمّد قهرمان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.