اشعار محمد قهرمان

اشعار محمد قهرمان

شعر و ادب ایران زمین
اشعار محمد قهرمان

اشعار محمد قهرمان

شعر و ادب ایران زمین

هرچند که دود ازدل ِمیخانه بلند است(محمّد قهرمان)


نالۀ مستانه 

هرچند که دود ازدل ِمیخانه بلند است
دستم به طلبکاری ِپیــــمانه بلند است

باآنکه ز دیوار و درش کفـــر تراود
گلبانگِ مسلمانی ازین خانه بلند است

ما شـــــیفتۀ شوکت ِدیرینۀ خویشــیم
امروز اگـــر رایتِ بیگانه بلند است

آزار ز دیـــــــوانه درین شهرندیدم
فریادِ من از مردم ِفرزانه بلند است

دادند سرخویش و نشد گردنشان خم
یاران ِمرا همّتِ مردانه بلند است

این آتش ِ جانسوز نخیزد ز سرشمع
تا شــعلۀ بی تابی ِپروانه بلند است

هرچند که دور است ز دامان ِاجابت
دستِ اثرنـــــالۀ مستانه بلند است

گفتم غم دل را به سرزلفِ تو گویم
دل گفت که شب کوته و افسانه بلند است

آشفتۀ سودای ِترا تا ســــرزانوست
هرجامه که برقامتِ دیوانه بلند است

از رشکِ تو مُردیم ، که با کوتهی ِدست
در زلفِ بتان طالعت ای شانه بلند است


محمّد قهرمان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.